چرندیات دوست نداشتنی!

بر خلاف ایران که دارای فرهنگی اصیل و ملی است؛ کشورهای بزرگ اروپایی، فرهنگ و ادبیات خود را از کشور باستانی یونان به عاریت گرفته اند. تا چندی پیش، همگان می پنداشتند، «یونان» مهد درخشانترین تمدنی است؛ که، جهان به خود دیده؛ اما، اخیرا فرضیه جدیدی پیشنهاد شده است. به موجب این فرضیه پیدایش فرهنگ و ادبیات درخشان یونان، بدون مقدمه ی قبلی نامعقول به نظر می رسد و بطور قطع مقدمات پیدایش چنین تمدن چشمگیری، قبلا در کشور دیگری فراهم آمده است و این کشور جایی جز ایران نمی تواند باشد. هرگاه صحت این فرضیه به اثبات رسد؛ کشور ما به افتخار بزرگ دیگری نایل خواهد آمد.


مجموعه دروس تخصصی کارشناسی ارشد هنر

تالیف: گروهی از اساتید دانشگاهی

تدوین: منصور حسامی


یکی از معضلات اصلی درس خوندن تو جامعه ما اینه که نود درصد کتاب های مربوطه با تعصب سعی در القا کردن مطالبی معمولا بی پایه و اساس به مخاطبشون دارن. مطالب نامربوطی که در مباحث درسی اصلا جای گفتنشون نیست. نمونه ش همین متنی که تو این پست بهش اشاره شده. چه دلیلی داره که به عنوان مقدمه ای برای بررسی آثار ادبی چنین بحثی پیش کشیده بشه تا این حد وطن پرستانه و پوچ که سعی داره بگه این همه پیشرفت و شکوفایی دوران یونان باستان با همه ی بزرگی و عظمتش از دنده ی چپ فرهنگ اصیل ما ایرانی ها زاده شده و ما خیلی غولیم کلا ! حالا به فرض هم که گیریم ما سه هزار سال پیش غول بودیم و کلا جهان از غولیّت ما زاده شده! الان کجاییم؟ الان چی هستیم؟!وقتش نیست یه خورده از این قپی های صد من یه غاز دست برداریم و به جای اینکه دلمون رو الکی به این فرضیات هنوز اثبات نشده خوش کنیم به فکر چاره باشیم؟ چه اهمیتی داره تالس کجایی بوده ابن سینا کجایی؟ اونچه که مهمه اینه که تو مدارس اروپا و آمریکا آثار این افراد داره تدریس می شه اونوقت اینجا یکی مثل من (که تازه کلی هم ادعا می کنه اهل مطالعه س) هنوز نمی دونه کتاب شفا راجع به طب بود یا فلسفه! چون نیمی از کتاب های دوران تحصیلش به جای اینکه به مسائل عمده بپردازن در نهایت تعصب درگیر این قضیه بودن که ما (مردم شریف ایران) از نظر فرهنگ و دین و شجاعت و غیرت و کلا همه ی صفات خوب از سایر ملت دنیا برتریم و اول از همه ما بودیم بعد اون ها!

من 

نظرات 16 + ارسال نظر
مهرنوش شنبه 12 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:02 ق.ظ

تیکه ی اول پستت رو که خوندم، حالی که بهم دست داد، یه چیزی تو مایه های پی نوشتت بود و داشتم تو ذهنم حلاجی میکردم که چی کامنت بدم، که دیدم خودت اومدی حرف دل منو زدی..
البته من نمیدونستم که مقدمه کتاب بوده و انتقادت به این بوده که چرا تو مقدمه اینو آوردن و .. من انتقادم کلاً به اون قسمت غول بودنمون(!) بود:)

انتقاد منم به مقدمه نبود، به این بود که کلا از هر موقعیتی استفاده می کنیم یه بادی به غبغب خودمون بندازیم و قربون خودمون بریم.

بهمن یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:33 ب.ظ

بوهع ع .. بابا اروپا و امریکا که هیچ .. اینا خودشونو یه مرحله از خدا هم بالاتر میدونند و می گند هر آنچه که ما می گوییم خدا نیز همان را گوید.
راستی سحری بذ یه سوال آسون ازت بپرسم .. تو به هیچ مدل خدایی عقیده نداری ؟؟

همانا بی مدل ترین خدایان خدای من است :p

پرستو یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:37 ب.ظ http://parvaz87.persianblog.ir

یعنی اومدم که بتوپم بهت که این شر و ورا چیه کپی کردی که دیدم پی نوشتی گذاشتی زیرش بسی خوب :دی
موافقم دیگه ! به شدت از تعصب ملی یا مذهبی حتی بیزارم ! در این که بر ما واجبه که تاریخ کشوری که توش به دنیا اومدیم رو بدونیم شکی نیس ولی کلا افتخار کردن به چیزی که ما توی واقع شدنش نقشی نداشتیم یعنی چی اصن ؟! خیلی هم زیاد شده این روزا این افتخار کردنای بیخودی !
خلاصه من به دهکده ی جهانی و احمقانه دونستن مرزها معتقدم دیگه همین !

بهمن یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:41 ب.ظ

بابا آنلاین زود جوابمو بده که خوابم میاد .. فردا اولین روزیه که به امید خدا می خوام برم دانشگاه .. رسیدم دانشگاه بر پایه سنت دیرینه بچه ها می خوام فریاد بزنم : مااااااماااااان .. من مااااااماااااانمو می خواااااااااام ..
باورت میشه من دیپلممو با معدل مووک ده دریافت کردم .. نه یه صدم کمتر و نه یه صدم بیشترر ..
البته نمی خواد جواب بدی .. می دونم که باورت میشه

بهمن یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:45 ب.ظ

عجب جواب فلسفی یی دادی .. با ذکر مثال توضیح دهید

فکر کنم مطالب وبلاگم به اندازه کافی مثال اعتقاداتم باشه. در یک خط و دو خط نمیشه توضیح بدم

بهمن یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:04 ب.ظ

خو هشتاد سال طول میکشه مطالب وبلاگتو بخونیم .. حالا باعشه .. اشکالی نداره .. شبتون به خیر و خوشی .. در این لحظه یادم افتاد اولین درس فردام زبان انگلیسیه .. همون درسی که همیشه تجدید میشدم توش .. تو درس مرس چی خوندی ؟ زبان ؟ .. جان خودت این یکیو یه جور بگو که بفهمیم چی گفتی .. منظور اینکه جواب فلسفی نده

لیسانس زبان و ادبیات انگلیسى

بهمن دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 03:55 ق.ظ

هیییس .. الان ساعت سه و نیم نفص شبه و من دارم خیلی آهسته کامنت میذارم .. آی لاو لو پی ام سی ..
خب .. بعد از این پیامم برای شبکه پی ام سی باید عرض کنم سحری اگه یه کار مثبت توی عمرت انجام داده باشی همینه که زبان انگلیسی یاد گرفتی .. کلا به نظر من وظیفه هر پدر و مادری نسبت به فرزند یا فرزندانشون اینه که قبل از یاد دادن زبان مادری ، اول انگلیسی به فرزندانشون یاد بدند ..
البته من در جوانی متاسفانه یک آدم متعصب و کله شق بودم و اون موقع عقیده داشتم یاد گرفتن انگلیسی کار بی فایده ایه ..
چه خوبه که آدم در طی یک عمر بتونه چند مرحله عوض بشه یا به تعبیر بهتر تکامل پیدا کنه .. اینجوری مثل این میمونه که دروس چند سال تحصیلی رو توی یک سال پاس کرده باشی ..

بهمن دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:20 ب.ظ

سلام بر استاد بزرگ ضعیفه سحری .. میگم من هنوز تو کف اون جمله موندم : همانا بی مدل ترین خدایان ...
کلا خدایی رو که بشه وصفش کرد دیگه خدا نیست و در اصل مدلی از انسانه .. با این وجود یک خدای ادراکی هم وجود داره .. خدایی که نیاز به وکیل وصی و فرستاده نداره و خودش می تونه به صورت مستقیم با قلب هر انسانی که تمایل به اتصال با او را داره ، ارتباط برقرار کنه

وقتی از پروتاگوراس پرسیدند آیا به خدایان یونانی اعتقاد دارد جواب داد که موضوع مشکلی است و زندگی انسان کوتاه است !!

بهمن سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:17 ق.ظ

کلبپ این جریان روی وایبر و فیس بوک پخش شده .. تا قیافه که چه عرض کنم ، تا شمایل زنه رو دیدم یاد سمبل معروف ماسون ها یعنی سنبل تک چشم افتادم

از اونجایى که حدس زدم کامنت قبلى ممکنهوسیاسى باشه تاییدش نکردم :D

بهمن سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:30 ق.ظ

از خواندن این نوشته فریدون مشیری سرمست شوید!

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

بهمن سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:20 ب.ظ

آورین .. آورین .. کارت درسته سحری ..
به خدمتت عارضم با توجه به اینکه سه شنبه آف منه من الان برای گردش در نمایشگاه بین المللی باید تهران باشم ولی مات و مبهوت نشستم در کنار زاینده رود اسبق و خشکه رود فعلی ..
دیشب حدودای ساعت دوازده گوشی بدست بودم و داشتم به خودم می گفتم دو دقیقه دیگه پاشم لباس بپوشمو برم ترمینال که در یک لحظه پلک هام اومدند پایین و بی تربیتا دیگه نرفتند بالا ..
ای کاش طی الارض بلد می بودم ..

اینهمــــــــــــــــــــه راه از اصفهان بکوبی بری تهران نمایشگاه؟! بیخیل باو!
+ حرف زاینده رود و نزن که دلم خونه :(

بهمن سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:46 ب.ظ

راااااااستی دیروز کافی نت بودم و یه سری به فیس پوکم زدم .. چون سرعت نتش خیلی پایین بود با بدبختی چند تا پیج باز کردم من جمله یکی از پیجای شوما که چند تا از عکس هاش قابل رویت شد .. یه جا به سبک آزادی های یواشکی عکس گرفته بودی .. ناقلا آدرس اون حوضچه های نمکو به ما هم بده .. چند سال پیش توی نت عکس هاشو دیده بودم ولی زیرش فقط نوشته بود اینجا ایرانه ..

اون چشمه های باداب سورت بین سمنان و ساری واقع شده. از سمنان بری سمت ساری از جاده کیاسر تقریبا دو ساعت راهه. جای قشنگیه.
من که عکسهای فیس بوک و پابلیک نکردم، شوما چطوری دیدی؟ :/

بهمن چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:42 ق.ظ

اتفاقا وقتی سوار اتوبوس شدم احساس می کنم چند ثانیه بعد تهرانم چون خوابم سنگینه .. دو ثانیه بعد از نشستن روی صندلی خوابم میبره و به محض اینکه چشامو باز کردم میبینم که اتوبوس رسیده به ترمینال تهران و باید پیاده شم ..
مرسی برای آدرس .. اگه زنده موندم یکی دو روز تعطیلی توی تقویم به تورم بخوره حتما میرم اونجا ..

بهمن چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:52 ق.ظ

فیس پوک من مثل خودم قاطی داره .. پارسال همین موقع من بلد نبودم با فیس پوک کار کنم .. یکی از همکارا گفت بیا یادت بدم .. از صفحه من صفحه یکی از اقوامشو که دختر بود باز کرد .. یهو کلی عکس نیمه برهنه اومد جلو چشامون .. زود زنگ زد بهش و گفت چه نشستی که ما داریم همه عکساتو نیگاه می کنیم ..
اونم گفت من که اونا رو از حالت پابلیک درآوردم .. شما نباید بتونید ببینید .. خلاصه نمیدونم چه کار کرد که بعد از یکی دو ساعت پیجش ردیف شد ..

بهمن چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:05 ق.ظ

اواخری که با فیس کار می کردم هی هر دفعه میدیدم یه فرند به فرندام اضافه شده بدون اینکه پیامی برای اکسپت کردن بیاد .. تنظیماتو هم دست نزده بودم .. به چند تاشون پیغام خوش آمد گویی دادم ولی جوابی نیومد ..
بعد گفتم نکنه پیجم بدون اطلاع من به صورت رندم پیجای دیگه رو اد می کنه و در این صورت اد شونده ها با دیدن پیام خوش آمد گویی من توی دلشون می گند این بابا دیوونست که هم اد می کنه و هم اینکه به جای تشکر از اجازه دادن ما ، به ما خوش آمد میگه ..
خلاصه من هنوز نمیدونم پیج من دیگرانو اد میکنه یا دیگران منو اد می کنند ..

بهمن چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:16 ق.ظ

می گم م م م این جریان اهلی کردن یا شدن شازده کوچولو با اون سیاره فسقلیش هم بد کوفتیه ها ..
مخصوصا الان که ارتباطات مجازی هزاران برابر بیشتر از ارتباطات واقعی شده .. احتمالا اگه امریکا برای ایران تحریم اینترنتی وضع کنه یا به هر دلیلی نت قطع بشه ، نصف جمعیت ایران یا دق مرگ میشند یا افسردگی حاد می گیرند ..
شازده کوچولو رو با صدای شاملو شنیدی ؟

ohoom

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد