چه سگ آشنایی!!

ولی چیزی که بیشتر از همه پات را شکنجه می داد، احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچه ای بود که همه اش تو سری خورده و فحش شنیده، اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده. مخصوصا با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشم های او این نوازش را گدایی می کردند و حاضر بود جان خودش را بدهد، در صورتی که یک نفر به او اظهار محبت بکند و یا دست روی سرش بکشد. او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند، برایش فداکاری بنماید. حس پرستش و وفاداری خود را به کسی نشان بدهد اما به نظر می آمد هیچ کس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛ هیچ کس از او حمایت نمی کرد و توی هر چشمی نگاه می کرد به جز کینه و شرارت چیز دیگری نمی خواند. و هر حرکتی که برای جلب توجه این آدم ها می کرد مثل این بود که خشم و غضب آنها را بیشتر بر می انگیخت.


سگ ولگرد

صادق هدایت


چقدر این سگ ولگرد آشناست. چقدر آدم باهاش احساس همدردی می کنه. به این داستان باهمه ی ساده بودنش میشه خیلی پیچیده نگاه کرد. می شه فکر کرد که همه ی ما یه سگ ولگرد درون خودمون داریم و عجیب اینجاست که بیشترین توسری و لگد ُ خودمون بهش میزنیم بدون اینکه خودمون اگاه باشیم ... داستان زندگی اکثر ما آدمها به اندازه همین سگ ولگرد غم انگیزه. صادق هدایت هشتاد سال پیش چه عمیق این ُ درک کرده و چه دقیق به تصویر کشیده ... چقدر ما به امثال این آدم و داستانهاش نیاز داریم، و چقدر تعدادشون کمـ ِ

من

با صد هزار مردم، تنهایی... بی صد هزار مردم، تنهایی

به مناسبت دوباره دیدن این فیلم و دوباره لذت بردن ...

من


از آدمهای بزرگ مجسمه ساختیم ودورش نرده کشیدیم. اگه کسی حرف این مجسمه ها رو باور کنه باید دور خودش و مردم نرده بکشه. من این حرفها رو باور کردم. اصلا باور کردنی هست؟ توانا بود هر که دانا بود؟ واقعا؟ من با اینها غریبه ام. با مجسمه ی آدمها. با آدمهای مجسمه!

***

روشنی زیاد هم چیز جالبی نیست. آدم همه چیز رو می بینه و همه اونو می بینن.

***

ــ خوشبختی که زورکی نمی شه.

ــ نه زورکی نیست. شما آدم موفقی هستین. چیزهای زیادی می دونین.

ــ دونستن خوشبختی نمیاره.

ــ راحتی که میاره! آدمی که میدونه خیالش راحت تره.

ــ شاید همین دونستن عذابش بده!

ــ مهم نیست. اگه دنیاش عوض بشه به عذابش می ارزه.

***

حرف خوب رو همیشه آدمهای خوب نمی زنن. شما که خودتون بهترین حرفها رو درس میدین مطمئنید همه ی این آدمها عین حرفهاشون بودن!!!

***

به من گفت بیا

به من گفت بمان

به من گفت بخند

به من گفت بمیر

آمدم

ماندم

خندیدم

مردم

***

عشق آدم رو سبک می کنه، ولی سبک نمی کنه!!

اگه منظورت از سبک شدن بالا رفتنه سبک شدی. ولی اگه منظورت از سبک شدن کوچیک شدنه عاشق هرچی کوچیک تر بشه بالاتر میره!

***

فهمیدنش با زناس. اونا شاید هیچوقت راستش رو بهت نگن ولی ته دلشون راحت می فهمن کی داره چه جوری نگاشون می کنه!

***

شاید ایراد سینما همین باشه که یه جاهایی خیالبافی آدم رو کم می کنه وقتی یه قصه می خونی هرجوری که دلت میخواد می بنیش ولی توی سینما همون چیزی رو که نشونت میدن باید باور کنی.

***

شاید یه شعر دنیای شاعرش رو هم به اندازه ی شنونده ش عوض کنه!!

***

اگه دوست داشتن یه آدم غایب بتونه همچین اثری داشته باشه دوست داشتن کسی که همراه آدمه باید خیلی عمیق تر باشه.

***

واقعیت با خیالبافی فرق داره. دارم خیالاتم رو بیرون میریزم تا جا برای تنها واقعیت زندگیم باز بشه.


فیلم: شبهای روشن/ کارگردان:فرزاد مؤتمن

نویسنده فیلمنامه:سعید عقیقی/بازیگران: مهدی احمدی، هانیه توسلی


شهریور 89