دریغا ...

اگر اشک بودی تو را روی چشمان خود می نشاندم.

اگر آه بودی تو را نیمه شب ها به لب می رساندم.

اگر مهر بودی به دنبال تو در آسمان می دویدم.

اگر ماه بودی غبار تو را چون غروبی به سر می کشیدم.

دریغا ، دریغا نه اشکی نه آهی نه مهری نه ماهی

تو آن خود پرستی که پیمان شکستی

اگر زهر بودی تو را چون می نوش سر می کشیدم.

اگر مرگ بودی شتابان به سوی تو پر می کشیدم.

اگر خاک بودی در آغوش سرد تو جا می گرفتم.

اگر پاک بودی شبی پیکرت را به بر می کشیدم.

دریغا دریغا نه زهری، نه مرگی ، نه خاکی نه پاکی .

تو آن خود پرستی که پیمان شکستی

اگر موج بودی چو طوفان به دنبال تو می دویدم.

اگر اوج بودی چو خورشید آخر به تو می رسیدم.

اگر ابربودی همه عمر در سایه ات می نشستم.

اگر جام بودی تو را می شکستم ، تو را می شکستم.

دریغا دریغا نه موجی ، نه اوجی ، نه ابری نه جامی

تو آن خودپرستی که پیمان شکستی

از: ؟؟

نظرات 10 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ


بهادر یگانه

مرسی

علی یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ب.ظ

این شعر بهترین شعر نویی بود که من تا به حال شنیده بودم.
می دونید شاعرش کیه؟

نه نمی دونم. واسه همین علامت سوال گذاشتم دیگه
البته فکر کنم منظور شخصی که کامنت بالایی رو گذاشته این بوده که بهادر یگانه شاعر این شعره

آریایی سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ http://shahr-ashoob1984.mihanblog.com/

بی نهایت زیبا بود.تشکر

خیال کردم تو همدردی
ولی نه
تو هم ، دردی

من؟!!

مریم یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ

شعر قشنگی بود ممنون از سلیقه ات

علی دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ

salamسلام
خوبی عزیز؟
تبریک میگم به این سلیقت.
عالی بود
اگه برام ایمیل بدی خوشحالم میکنی
پیشاپیش ممنون
قربانت

احسان (نام مستعار) یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 ب.ظ

با سلام و احترام
این شعر سروده تورج نگهبان و آهنگ همایون خر و اولین بهزادژور اجرا سپسهوشند عقیلی آنرا اجرا کردند

احسان یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

با سلام و پوزش در مشکل تایپ کلمه آهنگساز همایون خرم اصلاح فرمایید با تشکر

مرسی از راهنمایی تون متاسفانه بلاگ اسکای امکان ویرایش نظرات رو به من نداده

[ بدون نام ] شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام
دنبال ترانه و آهنگ این شعر می گشتم. دوباره خاطره
این شعر از اون پدیده های غریبه که می تونه دوباره آدم ها رو با عاشقیت آشتی بده و بیاد آدم بیاره که عشق برای سوختن و سوزاندن و خاکستر شدن خلق شد. پس ابلهانه نیست که آدم خودش را وسط آتش بیاندازد یا شاید وسط آتش بیابد بدون راه فرار و بدون میل فرار و فریاد بزند که ؛سوختم - سوختم؛
آدم های قبل از ما که آرد خود بیختند و الک آویختند. خدا کند که آدم های بعد از ما یا ایمان نداشته باشند یا طاقت داشته باشند
دیدن این همه سوختن را دژخیم و جلاد هم تاب نمی آوردُ خدا را نمی دانم

؛
" ما را تبار حافظ و شمس و قمر که نیست
تا برقی از نم چشمان زائری
بر این نوشتۀ سنگ مزار من
وردی بخواند و رمزی که قصه چیست
...
قبل از سفر، به راه نیفتاده، خسته بود
سهم از تن زمین و رو ان زمان نبرد
اهل زمین نبود، غریبانه ره سپرد
با شوق انتهای سفر بار بسته بود

ماندن در این سرای بلاخیز بیش از این
در سر نبودش و عمری قصور کرد
از عشق و از نیاز و تن و تب عبور کرد
کوتاه کرد راز و نیاز ِ نماز را
تا انتهای عمر، نمازش شکسته بود "


"دایی حسین"

نگار سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ

خیر! این شعر مال آقای رعدی آذرخش هستش دوستان
فوق العاده هم شعر قشنگیه! ممنوووون از حسن انتخابتون و ممنووووون از شاعر گرانقدرش

س دوشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:30 ق.ظ

با درود/ آهنگ آن از استاد همایون خرم در دستگاه سه‌گاه است و آهنگ سنگینی هم دارد که در حال تمرین آن هستم تا به عنوان ترانه پایه تو سه‌گاه یاد بگیرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد