عشق عمومی

اشک رازی‌ست
لبخند رازی‌ست
عشق رازی‌ست

 

اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود.

 

 

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

 

من دردِ مشترکم
مرا فریاد کن.

 

 

درخت با جنگل سخن می‌گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می‌گویم

 

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت با دستانِ من آشناست.

 

در خلوتِ روشن با تو گریسته‌ام
برایِ خاطرِ زندگان،
و در گورستانِ تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردگانِ این سال
عاشق‌ترینِ زندگان بوده‌اند.

 

 

دستت را به من بده
دست‌های تو با من آشناست

ای دیریافته با تو سخن می‌گویم
به‌سانِ ابر که با توفان
به‌سانِ علف که با صحرا
به‌سانِ باران که با دریا
به‌سانِ پرنده که با بهار
به‌سانِ درخت که با جنگل سخن می‌گوید

 

زیرا که من
ریشه‌های تو را دریافته‌ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.  

 احمد شاملو/عشق عمومی/هوای تازه 

 

دانلود کنید

نظرات 4 + ارسال نظر
رهــــا سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:53 ب.ظ http://fair-eng.blogsky.com

دووود!
اگه بقیه آلبوم های شاملو رو خواستی از اینجا بگیر. :)

http://miladmusics.mihanblog.com/post/category/55

دارم آلبومهاشو

کودک خوشحال چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

آره خدایی خیلی قشنگه
من بسیار بسیار خوشم آمد

پرستو چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ http://parvaz87.blogfa.com

شاملو !!!!!!!!!!
عشق . نفس
من درد مشترکم ، مرا فریاد کن

طیبه چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام
شاملو عشق مشترکه
و این شعرش ته قلبمه و هر جا میبینمش یه حالی میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد