نه، خوشحالم، سوپر خوشحالم

... نه آدم های بزدلی نیستیم، که ما دانا هستیم، که مهارت عقب نشینی کردن را فرا گرفته ایم. که دوست نداریم گُه را هم بزنیم، که ما از همه این آدم هایی که مثل چرخ آسیاب ور می زنند بی آن که دردی از کسی دوا کنند، صادق تریم.

بله، این گونه است که خود را دلداری می دهیم. به خاطر می آوریم که ما جوان هستیم و روشن فکر، که خود را کیلومترها دورتر از انبوه آدم های بی مایه ای که در هم می لولند، نگه می داریم تا بلاهت آن ها به ما سرایت نکند. آن ها را به باد تمسخر می گیریم.

چیزهای بسیاری در سر ماست. چیزهایی بسیار دورتر از قار و قور شکم این نژاد پرست ها. در سر ما پر است از موسیقی ها، از کتاب ها. راه ها، دست ها، آشیان ها. ریسه ی ستارگان روی کارت های تبریک، کاغذهای از لای دفتر کنده شده، خاطرات شاد، خاطرات تلخ.

صفحه ی 41


... این همه بی اعتنایی آشکار ما، خویشتن داری و نیز ضعف ما، به گردن پدر و مادرمان است. اشتباه آن ها است یا لطف آن ها.

چون آن ها ما را با کتاب و موسیقی آشنا کردند. آن ها با ما از چیزهای دیگری سخن گفتند و ما را واداشتند طور دیگری ببینیم. بالاتر، دورتر. اما هم آن ها بودند که فراموش کردند به ما اعتماد به نفس بدهند. فکر می کردند خود به خود می آید. فکر می کردند ما برای زندگی اندک استعدادی داریم و تعریف و تمجید، خویشتن خویش ما را تباه خواهد کرد.

چنان که فکر می کردند، نشد.

اعتماد به نفس، خود به خود پدیدار نشد.

و امروز ما همینیم که هستیم.

مسخره های باکلاسی هستیم. لب فرو بسته در برابر آدم های خشمگین، با غرش های خفه شده و میل مبهم مان به بالا آوردن ... شاید خامه های روی کیک...

صفحه ی 44


بله این خیلی شبیه کارین واقعی من است، از ترس این که به جرم نشان دادن آشکار شعف دستگیر شود، خود به خود پس از اندک نوازشی شما را نیش می زند. حیف. خودش را از داشتن لحظه های خوب کاملا محروم می کند. اگر بی هوا از پشت در آغوشش می گرفتم، لحظه ی خوبی برایش بود. یک ماچ واقعی ... اما نه. همیشه باید همه چیز را خراب کند.

صفحه ی 51


گریز دلپذیر

نویسنده: آنا گاوالدا

ترجمه: الهام دارچینیان

نشر قطره


با تشکر از مهرنوش برای کادو دادن کتاب :)

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه منتظری جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:45 ب.ظ

آآآآآی ی ی ی ی قلبم

چه حقیقت تلخیست واقعا....
واقعا فکر میکردند اعتماد به نفس از آسمان می آید
و آه که هنوز هم همین فکر را می کنند
نتیجه این می شود که یک دانشجوی دکتری که رشته اش را با عشق و علاقه و تلاش دنبال میکند بیش از آنکه نگران مسائل مهم زندگیش باشد از الآن نگران این است که ترم بعد چگونه باید برای اولین بار در کلاس دانشگاه تدریس کند

آخی دوستم م م م م
نگران نباش، تو فوق العاده ای
نمی دونم تا حالا سابقه تدریس داشتی یا نه،به نظرم تدریس خیلی بیشتر از اون چیزی که همه فکر می کنن شیرینه، اونقدر که به همه ی نگرانی هاش می ارزه

فاطمه منتظری جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:14 ب.ظ

مطمئنم که شیرینه ولی میدونم تا بخوام شیرینیشو حس کنم از استرس خودمو کلی داغون کردم
اونم با دانشجوهای الآن
این دهه هفتادی ها نوبرن والا فاصله زمانیشون با ما کمتر از ده ساله ولی انگار یک قرن فاصله دارن
اون ترم به یکی از دوستام با کلی منت فارسی عمومی داده بودن تو دانشکده فنی با هفتاد تا دانشجو انقدر پسرا اذیتش کرده بودن که بعد دو هفته اومده بود گروه گریه کرده بود که دیگه نمیره و مدیر گروه هم دیگه بهش کلاس نداده بود

عبرتی باشه برای امثال بنده

به نظرم بستگی به خود آدم داره بیشتر! همیشه یه سری افراد اذیت کن پیدا میشن! یه لبخند ملیح بهشون تحویل میدی بعدش هم با 9.75 می ندازیشون. هدف فقط فارسی عمومی نیستش که، مهم تر از اون یاد گرفتن شعور دانشجوییه

فاطمه منتظری جمعه 21 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ب.ظ

عاشققققتم

بیا جلسه های اول به جای من برو کلاس
آخه میدونی ی جورایی وجدان دردم دارم دلم میخواد مثل دکتر رحیمی عزیز باشم که مثلا اگر کسی همچون منتظری در کلاس بود فرصت رشد و شکوفایی پیدا کنه

بهرحال راه حلت کاربردی و عالی بود دوست
غمگین و نادمم از اینکه وجود همچون تویی را چهاااار سال دیرتر شناختم

اونی که بخواد شکوفا بشه مطمئن باش میشه چون تو به کاری که داری انجام میدی علاقه داری، ولی خیلی ها واسه اینکه شکوفا بشن نمیان دانشگاه اهداف دیگه ای دارن! هیچوقت نمی تونی دل همه رو به دست بیاری، مهم اینه که دل اونهایی که اهل دل هستن و به دست بیاری!!!!
همون فارسی عمومی هم که با دکتر رحیمی داشتیم و یادته؟ بعد از اینکه نمره ها رو زد کلی از بچه ها پشت سرش کلی حرف زدن چون انتظار داشتن به خاطر اینکه درس «عمومی» ِ کیلویی بهشون نمره داده بشه.
+ به نظرم بهتره با هر دانشجویی از هر مدلی که رو به رو شدی و واست مشکل ایجاد کرد قبل از اینکه واکنشی نشون بدی با همین استادها مشورت کنی به هر حال این همه سال تجربه دارن دیگه، راهنمایی ت می کنن
کلا مخلص کلام اینکه نگرانی ت بی مورده بهش رو نده پررو میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد