نیش و کنایه این و آن؟! هرکه هر چه خواه گو بگوید! مرگان به جد نمی گرفت. زبان دیگران، دل دیگران است. بگذار دل برخی با مرگان نباشد. نباشد! دیگرانی همیشه هستند که بار کینه را به کنایه بر زبان می آورند. این دیگران به گمان خود زیرکند! غافل از اینکه نه زیرک، دو رویه اند. جرأت یکرویگی شان نیست. آخرش چه گفته می شد؟ این که مرگان ساربان ها با سلوچ تنورمال ها خواهای هم اند. بگویند! بگذار همه ی اهل زمینج با این خبر دهن خود را شیرین کنند! چه عیبی؟ چه گناهی؟ بگذار همه بر بام شوند و جار بزنند که مرگان سلوچ با همدیگر می زنند و می خورند و در کارند. کی بود که جلوی خواستن مرگان را بگیرد؟ هیچکس.
اما دریغ؛ بعضی ها هستند که زودتر از طبیعتشان پیر می شوند. مرگان هم یکی از همین ها بود.اما باور نباید کرد که جوانی، پیش از وقت، در اینجور آدمها می میرد. نه، جوانی پنهان می شود و می ماند. مثل چیزی که شرمنده شده باشد در دهلیزهای پیچاپیچ روح، رخ پنهان می کند. چهره نشان نمی دهد، اما هست. هست و همیشه در کمین است و پی فرصتی است، یا مهلتی، تا خود را بروز دهد. چشم به راه است و همین که روزگار نقاب عبوس را از چهره ی آدم پس بزند، جوانی هم زبانه می کشد و نقاب کدورت را بی باقی می درد. جوانی دیگر مهلتی به دل افسردگی و پریشانی نمی دهد. غوغا می کند. آشوب. همه چیز را به هم می ریزد. سفالینه را می ترکاند. همه دیوارهایی را که بر گرد روح سر برآورده اند، در هم می شکند. ویران می کند!
از لای پلک های بسته اش، عباس می دید که هم سر و پاهای او می روند. رفته اند؛ چه زود! پلک ها را بست. باید فراموششان می کرد. فراموش! عباس مرد آن نبود که اندوه بیهوده به دل راه دهد. گرگبچه نمی تواند دل به غم بدهد. او مدام در بیم سیر شدن است و در کمین دریدن: غم را بگذار از کله ی خواجه هم برود آن طرف تر!
درست و نادرست؛ کربلایی دوشنبه، آرزوهایش را هم قاطی پیش بینی هایش میکرد. پیش بینی هایی که بی گمان به بخل و غرض آلوده بودند. خواهای خواری دیگری بود. دیگران خوار می باید تا کربلایی دوشنیه احساس سرفرازی کند. برخی چنینند که بلندی خود را در پستی دیگری، دیگران می جویند. به هزار زبان فریاد می زنند که: تو نرو تا ایستاده ی من، بر تو پیشی داشته باشد! این گونه آدم ها، از آن رو که در نقطه ای جامد شده مانده اند؛ چشم دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. کینه توز، کینه توز؛ مار سر راه!
کتاب:جای خالی سلوچ/ نویسنده: محمود دولت آبادی
با تشکر از مهدیه برای امانت دادن کتاب :)
من
نیازهای جنسی - تورم - مسکن
با سلام ، با توجه به شرایط موجود در افزایش شدید هزینه های زندگی که اصلی ترین آنها هزینه رهن واجاره ، تامین مخارج زندگی و خرج عروسی است ؛پسری که قصد ازدواج دارد اگر کار داشته باشد و حداقل ماهی ۱ میلیون حقوق بگیرد باید حداقل ۴۰ میلیون تومان برای مسکن واقلام بالا در تهران داشته باشد و یا اگر می خواهد فقط اجاره بپردازد باید دست کم ماهی ۲ میلیون تومان درآمد داشته باشد که حداقل در ادارات دولتی باید بالای ۱۰ سال سابقه کار داشته باشد که معمولا زیر ۳۵ سالگی خیلی دشوار است .
با مقدمات بالا و اقتصاد راکد و بیکاری جوانان و شرایط اضطراری پیش آمده در بالا رفتن سن ازدواج ، تامین نیازهای عاطفی و جنسی جوانان روز به روز سخت تر و با تاخیر بیشتری انجام می گیرد و تبعات ویرانگر آن مانند خودکشی ، افسردگیهای شدید و اعتیاد گریبانگیر جامعه می گردد. غربیها برای حل این مشکل دوستی دختر و پسر با حمایت دولت ، خانواده و نهادهای آموزشی -بهداشتی با چند شرط را پیشنهاد کرده اند.
اول اینکه بهداشت جنسی رعایت شود و مثلا از کاندوم استفاده شود . دوم از حاملگی های زودرس جدا پرهیز شود و سوم حتما طرفین بالغ و بالای ۱۸ سال باشند. بنظر می رسد ما هم می توانیم از ایده آنها با رعایت شرایطی استفاده کنیم .
۱- حتما عقد شرعی و موقت بین آنها خوانده شود .
۲- اذن پدر برای دختر مجرد برداشته شود ، اما حمایت خانواده از این بچها بیشتر شود.
۳- فرهنگسازی شود و بجای تقدس بکارت، اهمیت وفادارای و صداقت در طول رابطه لحاظ شود.
۴- امکاناتی مانند مهمانخانه ها و هتلها و و کمک هزینه های کوچک و بیمه های درمان ،برای دوستان شرعی با ارائه برگه ارائه گردد.
۵- حتما خدمات مشاوره ای گسترده ای برای جوانان ارائه گردد تا در صورت بروز حاملگی های ناخواسته ، امکان سقط ، تحویل به پرورشگاه ، تحویل به زوجهای نابارور و یا زوجهایی که با قبول هزینه از بچه ها مراقبت می کنند فراهم گردد.
۵- تسهیلات فوق تنها برای مجردین و جوانانی که نه پول ، نه شغل و نه حامی جدی دارند لحاظ شود و از سوء استفاده متاهلین و افراد هوسباز جدا جلوگیری شود.
https://www.facebook.com/haftsine91
هر چی شما بگی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چند صفحه است؟
یادم نیست. فکر کنم 500 باشه
سلام وبلاگ قشنگی داری به وبلاگ منم سری بزن................