یارو را که دیدم بهش گفتم:« از نظر من تو یه تخته کم نداری. یعنی هیچ کدوم از ما یه تخته کم نداریم و اگه قرار باشه کسی یا چیزی توی این دنیا یه تخته ش کم باشه به نظر من خود این دنیای عوضی یه. دنیای عوضی با قانون های عوضی ترش. وقتی دنیا یه تخته ش کم باشه٬ اون وقت هر اتفاقی ممکنه مبیفته.»
صفحه ی ۲۲ ٬چند روایت معتبر درباره ی کشتن
تا حالا هزار بار به خودم گفته ام میلیون ها نفر هستند که از هم طلاق گرفته اند٬ تو هم یکی مثل آن ها. آسمان که به زمین نیامده است؟ اما بعد فوری احساس کرده ام که حتی اگر آسمان به زمین نیامده باشد٬ اما فاصله ی زمین و آسمان بدجوری کم شده است. آن قدر کم که احساس خفگی می کنم.
صفحه ی ۴۰ ٬ چند روایت معتبر درباره ی خداوند
سال ها است به این نتیجه رسیده ام که خوشبخت ترین آدم ها - اگر اصلا توی این خراب شده آدم خوشبختی وجود داشته باشد - کودکان هستند و پیرزن های بی سواد.
صفحه ی ۴۴ ٬چند روایت معتبر درباره ی خداوند
حرف که میزنی/ از هراس طوفان/ زل می زنم به میز/ به زیر سیگاری/ به خودکار/تا باد مرا نبرد به آسمان. /لبخند که می زنی/من - عین هالوها - زل می زنم به دست هات / به ساعت مچی طلایی ات/ به آستین پیراهن ات/ تا فرو نروم در زمین. / دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفته ای/ در کلمه ای انگار/ در شین/ در قاف/در نقطه ها.
صفحه ی ۵۳ ٬حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه
کتاب:حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه/ نویسنده: مصطفی مستور
salam bozorgvar
az inke dar weblaget hastam kheyli khoshhalam
nemidoonam chera sorate weblaget paine
shayad be khatere mane
haghighatesh az matalebe akhare weblaget kheyli khosham oomad , maloome dasti dar neveshtan dari
ye lotfi kon bekhatere inke nazar gozshtam va bekhatere inke to weblagam kheyli zahmat keshidam ye sar biay va dar morede aghaye seda ebi ye nazar be man bedi
nazaret baram moheme ke migam biyayn
pas montazer hastam ta biayn
bazam migam nazaretoon baram moheme
mamnoon az tavajohetoon
مرسی بهش فکر میکنم