دفترچه ی خاطرات!

... آدم ها گاهی به قدری تنها و غمگین میشن که برای فرار از این حس ها هر کاری می کنن. آدم ها عجیبن. هر کدوم دنیای متفاوتی دارن. فقط یه چیزی کاملا مشخصه و اونم اینه که هیچکدوم «قهرمان» نیستن. هر وقت دیدی داری از یک آدم تو ذهنت قهرمان می سازی احساس خطر کن! آدم ها سیاه و سفیدن. همه شون. بعضی ها ممکنه توهم سیاه بودن داشته باشن، بعضی ها توهم سفید بودن، ولی واقعیت اینه که قهرمانی وجود نداره. آدم مطلقی وجود نداره. اگه دنبال آرامش هستی عاشق آدم ها باش با همه ی سیاهی هایی که دارن. منتظر یک آدم سفید نباش که دلت و ببره!چون تو هم برای هیچ کس سفید نیستی. نه تو یک قهرمانی، نه از بین بقیه ی آدم ها قهرمانی درمیاد! هر وقت دیدی کسی داره واست به یک »قهرمان» تبدیل میشه هر چه سریع تر کارزار و ترک کن!


بخشی از یادداشت ها ی روزانه ی من

بیست و ششم بهمن نود و چهار

یازده شب


لذت بخش تر از نوشتن چیزهایی که ذهنت رو مشغول می کنن، خوندن اونهاست بعد چند وقت! تکرار مداوم این کار باعث میشه افکارت طبقه بندی بشن و به یک ثباتی برسی. # حس_خوب
نظرات 50 + ارسال نظر
ال. جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:57 ب.ظ

از معدود رفقای وبلاگی‌ای هستی که باقی مانده‌ای از زمانی که وبلاگ نویسی هنوز رونق داشت. چه خوب.
روبه‌راه نوشتن باش همینطور.

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 03:51 ب.ظ

وااااا، آدما از این لحاظ سه گروه هستند، اونایی که تصمیم می گیرند سفید باشند، این آدما، عاری از اشتباه نیستند یعنی اگه اشتباه بکنند، اشتباهاتشون غیر عمد هست و نتیجه اون اشتباهات میشه یاد گرفتن درس های جدید و حرفه ای تر شدن یا ناخدا تر شدن، ............................................................................... دسته دوم اونایی هستند که تصمیم می گیرند سیاه باشند، اونا فقط به فکر منافع خودشونند و اگر تظاهر به سفید بودن بکنند، فقط به خاطر فریب دادن دیگرانه، اونا هر روزشون بدتر از دیروزه، اونقدر روی سیاه بودنشون اصرار می کنند تا بالاخره رسوا و نابود میشند، ......................................................................................... دسته سوم هم بلاتکلیف ها هستند، اونا یه روز تصمیم می گیرند سفید باشند ولی به محض اینکه امتحانات کائنات شروع میشه و به سختی می افتند، زرتی رایشون عوض میشه و تصمیم می گیرند که سیاه بشند، توی سیاه بودن هم بازم گرفتار غم و غصه میشند و دوباره مدتی سفید میشند، این روند هی تکرار میشه براشون

آدمها فقط دسته ی سوم هستن که همه شون سعی می کنن تا جایی که هوشش رو داشته باشن از سیاه دور باشن و به سفید نزدیک! مثل یه طیف! همونطور که گفتم افرادی هستن که ادعای سفید بودن دارن ولی به من ثابت شده که دچار توهم هستن بیشتر. از طرفی حتی اگه به فرض محال سفید مطلقی وجود داشته باشه (که من تا حالا ندیدم!) انقدر در اقلیتن و استثنا حساب میشن که اصلن ارزش بحث کردن ندارن! من ترجیح میدم در مورد اون اکثریتی بحث کنم که می بینمشون, نه استثناهایی که تا حالا ندیدم و فقط ادعاش و شنیدم.
+ من اخیرا به شخصی برخوردم که مثل شما معتقد به سفیدی و سیاهی مطلق بود و ادعای سفید بودن داشت. (که نمی فهمم چرا هرکی به تور من می خوره از این قماشه و میخواد این موضوع رو به من ثابت کنه! منم حالا سرتق!!) شما و اوشون با اینکه در اصل موضوع با هم تفاهم دارین می دونم که اگه به هم بر بخورین و هم و بشناسین همدیگه رو سیاه می بینین! که این خودش اثباتیه بر نسبی بودن (طوسی بودن!) آدمها. شاید از نظر خودتون مطلق باشین ولی از دید یک آدمی که بیرون گود واستاده مث من طوسی دیده میشین. که خیلی هم به نظر من قشنگ تر از سیاه و یا حتی سفید مطلقه! اینکه یه عده آدم طوسی (که حالا بعضیاشون توهم سفید بودن دارن) دارن ذره ذره از سیاه بودن دور میشن و به سفید شدن نزدیک واقعگرایانه تره یا تعریف شما که آدم و یاد داستانای هزار و یک شب می ندازه که همیشه یه غول توش بود و یه فرشته مهربون. آخرشم همیشه غوله له میشه فرشته هه پیروز!
در اینکه سیاهی و سفیدی مطلق وجود داره شکی نیست, ولی اینکه ادم سفید یا سیاه مطلق وجود داشته باشه تو کت من یکی نمیره. حتی یک در صد هم اگه وجود داشته باشه اصلن اهمیتی نداره, چون اکثریت آدما در طول تاریخ طوسی بودن و این اکثریتن که دنیا رو می سازن.

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 03:52 ب.ظ

هر سه گروه یک فصل مشترک دارند و اون فصل مشترک، دوران کودکی و نوجوانیشون هست

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 03:58 ب.ظ

اون خانمی که گرسنه هست، لباس مناسب نداره، سرپناه نداره، بعد یهو یکی جلوش سبز میشه و بهش می گه یک ساعت با من باش و در اون صورت به نان و نوایی خواهی رسید، وقتی جواب رد به اون فرد میده، آیا قهرمان نیست!؟ .............................................................................................. اون آقای گرسنه و فقیری که وقتی یه نفر بهش میگه تو بیا این دروغ ساده رو بگو و بعد یک تریلی شمش طلا بهت جایزه میدم، وقتی که حاضر نمیشه حتی یک دروغ ساده رو به زبان بیاره و از خیر تریلی طلا میگذره، آیا یک قهرمان نیست!؟ ............................................................................. درسته که این افراد نسبت به کل جمعیت آدما تعدادشون کمه، ولی در هر گوشه و کناری میشه یه دونه از اون قهرمان ها رو پیدا و بهشون افتخار کرد

این مثال هایی که زدین فقط یک جنبه از زندگی این آدم ها رو نشون میده که خب آره, تو اون زمینه قهرمانن. ولی به این معنی نیست که قهرمان مطلقن. آره قطعن آدم ها در مقایسه با هم بهتر و بدترن (که حالا همونم ممکنه به هزار تا عامل دیگه بستگی داشته باشه که نیاز به بحث روانشناسانه و جامعه شناسانه داره). ولی این خانوم یا اقایی که مثال زدین از هر نظر و تو همه ی جوانب زندگیشون قطعن قهرمان مطلق نیستن. شاید در مقایسه با اغلب مردم یه ذره قهرمان تر باشن

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 04:02 ب.ظ

آدم های مطلق بوضوح وجود دارند چون حاکمیت و قوانین اصلی این دنیا مطلق هستند، باز هم حاضرم این مطلب رو عین آب خوردن ثابت کنم، کافیه مثالی بزنید مبنی بر نسبی بودن آدم ها یا قوانین جهان تا سریعا با دلیل موضوع نسبی بودن رو رد کنم

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 04:20 ب.ظ

یکی از رموز مهم زندگی این دنیا اینه که باید یاد گرفت از مرگ هراس نداشته باشیم، مطمئنا کسی که تصمیم می گیره سفید باشه، ترس از مرگش از بین میره، آدم سفید براحتی مرگ رو می پذیره و حاضر نمیشه برای عمر بیشتر، دستشو جلوی کسی دراز کنه، یا تسلیم هوا و هوس هاش بشه، ..................................................................................... یکی از دلایل بقاء جنگ ها بعد از گذشت ده ها هزار سال اینه که مردم همیشه از مرگ می ترسند، فرض کنید کشوری به یک کشور دیگه حمله می کنه، طبیعتا حمله کننده به خاطر هوا و هوس و طمع در بدست آوردن امکانات دنیوی حاضر میشه دست به این اشتباه بزرگ بزنه، در ضمنی که یکی از پیش فرض های آدم ها که در ناخودآگاهشون قرار داره اینه که آدما از شدت ترس فکر می کنند تا زمان مرگشون فاصله زیاد دارند و برای همینه که خیلی از اوقات راحت تصمیم می گیرند که دست به جنگ و جنایت بزنند، ............................................................................... در هر صورت فرضمون این بود که کشوری به کشور دیگه ای حمله می کنه، حالا نوبت کشور دوم هست که نسبت به حمله عکس العمل نشون بده، یکی دیگه از پیش فرض های خام و بدون پردازش فکری دیگه آدما اینه که اگه بهشون حمله شد باید زرتی اسلحه به دست بگیرند و از کشورشون مثلا دفاع کنند، ........................................................................... این روش میلیون ها بار در تاریخ تکرار شده و جالب اینجاست که همیشه فقط یک نتیجه داشته، نتیجه اش شکست و بدبختی مضاعف هست، هم برای حمله کننده و هم برای کشوری که مورد حمله واقع شده، ولی افسوس که انسان به غیر از افراد استثنا، یکی از کودن ترین موجودات روی زمینه و بعد از میلیون ها مرتبه که راهش به بن بست ختم شده، باز هم هنوز که هنوزه همون راهو ادامه میده

اگه اونهایی که از مرگ هراس ندارن از دید شما سفید هستن, پس اونهایی که عملیات انتحاری انجام میدن باید الگوهای مناسبی برای ما سیاه ها باشن! بریم پای منبرشون بشینیم بلکه م سفید شیم مث شوما!

بهمن یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 04:29 ب.ظ

اگر مردم کشوری تصمیم بگیرند از خردشون استفاده بکنند طبیعتا تصمیم خواهند گرفت که سفید بشند، چون مهم ترین فرمان خرد، سفید بودنه، همانطور که اشاره کردم این سفید بودن باعث میشه ترس از مرگ در اونا از بین بره، مردم نترس و سفید هم هیچوقت حاضر نمی شند اسلحه به دست بگیرند و مشابه مردم سیاه، دست به خونریزی و جنایت بزنند، .......................................................................................................................................... بنابر این به جای نشان دادن خشونت که همیشه باعث میشه خشونت طرف مقابل چند برابر بیشتر بشه، از خودشون مهربانی و خردورزی نشون میدند، در این صورت یا مهربانیشون مسبب پشیمانی حمله کننده میشه کما اینکه این اتفاق عموما رخ میده، و یا اینکه حمله کننده بر سر حماقتش اصرار خواهد کرد و آن مردم سفید را خواهد کشت، در این حالت نیز مردم سفید چون هیچ پرونده سیاهی برای ترس و ناراحتی ندارند، براحتی از مرگ استقبال می کنند، اونا میدونند که مرگ یک اتفاق بسیار شیرینه که باعث میشه از یک مرحله پست تر به مرحله جدیدتر و بهتر برسند

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 12:53 ب.ظ

خب، پاسخ شما نشون داد که مشکل بر سر تعریف قهرمان و تعریف آدم سیاه و سفید هست، ... فعلا فصل مشترک دیدگاه های طرفین اینه که سیستم و قوانین این دنیا که عمومشون جفتی هستند همیشه ثابت و مطلق هست مثل تاریکی و روشنایی، سرما و گرما، زشتی و زیبایی و خوبی و بدی، ................................................................................................. نکته بعدی اینه که وقتی بنده در سطر اول اولین کامنتم عرض کردم که آدم سفید به این معنی نیست که اون آدم دچار اشتباه و خطا نمیشه، معنیش اینه که انسان بی خطا حداقل تا حالا مشاهده نشده، اگه مشاهده میشد عملا می تونستیم اسم خدا رو روی اون آدم بذاریم ... پس این مورد دوم هم قسمتی از فصل مشترک هاست، .............................................................................. حالا اگه تعریف شما از قهرمان کسی هست که کاملا بی عیب و نقص باشه، پس میشه تمام کلمات قهرمان رو از مطلب شما حذف و به جاش از کلمه خدا استفاده بکنیم و این یعنی اینکه شما داری به مخاطبینتون می گید: عاقا جان، بی خود خودتونو خسته نکنید، توی آدم ها نمیشه خدا پیدا کرد، ........................................................................ الان من می خواستم ادامه بدم ولی ترجیح دادم اول سوال کنم که از نظر شما تعریف آدم سفید چی هست عایا؟

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:39 ب.ظ

تعریف فعلی من اینه که یقینا مثل خیلی از تعاریف دیگه، در اثر گذشت زمان، کامل تر یا بی عیب و نقص تر خواهد شد: ..................... انسان سفید کسیه که از مرحله درک این بیت از شعر مولوی عبور کرده باشه: این جهان کوهست وفعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا ................................................................................................ اولا این یعنی اینکه قوانین این دنیا ثابت و مطلق هستند و یعنی اینکه تا حالا نشده کسی بدی بکنه و گرفتار غم و رنج مربوط به اون بدی نشده باشه یا اینکه تا حالا نشده کسی خوبی بکنه و در عوض اون خوبی، آرامش و شادی بهش نرسیده باشه، البته اینا تبصره های خودشو داره که فعلا نیاز به توضیح اون تبصره ها نیست، ............................................................................ ثانیا بنده اشاره کردم که از مرحله درک اون بیت عبور کرده باشه، این معنیش اینه که به نظر من درسته که مولوی این بیت خوب رو سروده ولی اون بیت و اون شعر ناقص موند ( البته با اطلاعاتی که من دارم )، توضیح اینکه مرحله کامل تر اینه که هر کسی چه خوبی بکنه و چه بدی بکنه، در هر صورت پاسخی که خالق یا خالق ها یا کائنات به او میدند، یک پاسخ خوب خواهد بود با این تفاوت که پاسخ خوب ها همراه با آرامش و شادی بیشتر خواهد بود و پاسخ بدها، پاسخ خوبیه که توئم با غم و رنج هست

این شعر مولوی که فرمودین درسته, ولی خیلی وقت ها تا بره ندا برگرده بخوره تو سر اون ادم ظالم خیلی از زندگی ها و آدمها دیگه تباه شدن. بنا بر این بهتره بجای اینکه منتظر ندا باشیم دلیل ظالم شدن اون ادم رو کشف کنیم و با اموزش درست از بوجود اومدن ظالم های دیگه جلوگیری کنیم. یادآوری می کنم که شما با دادن اختیار تام به آدم ها تاثیر اموزش رو زیر سوال می برید

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:40 ب.ظ

در اصل اون غم و رنج کمک بسیار خوب و پر مفعتی از طرف خالق برای بدها هست تا محرکی باشه برای فعال شدن فکر و اندیشه بدها، ... حالا آدم بدها هر چقدر زودتر فکر و اندیشه خودشونو فعال کنند، زودتر به خوشی و آرامش خواهند رسید، در غیر این صورت، این درس غم و رنج تکرار خواهد شد، ........................................................................ برای همینه که من چندین بار اشاره کردم اگر کسی به ما آزار رساند ( آزار از لحاظ عرف، وگرنه همون آزار نیز در بطن خودش خوبی یا درس جدید به همراه داره )، اولین عکس العمل ما باید این باشه که به خودمون بگیم اون آدم بد، یا اون آدم های بد عین برادر و خواهر خودم هستند، ................................................................................... باید تلاش کنم تا بتونم اونا رو متوجه کار بدشون بکنم، ... این طرز تفکر در همان قدم اول که آزار به ما رسیده، مثل آبی هست که روی آتش ریخته باشند، این نوع طرز فکر بشدت به آدم آرامش میده و مانع از این میشه که اعصابمون خط خطی بشه و مانع از این میشه که یک عکس العمل بد و خطا از خودمون نشون بدیم...

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:53 ب.ظ

آدم سفید کسیه که هر روز نسبت به روز قبل تغییر مثبت می کنه، یکی از نتایج تغییر مثبت کردن هم اینه که هر روز نسبت به قبل آرام تر و شادتر میشه، آدم سفید کسیه که متوجه شده به یک سری از آگاهی هایی رسیده و تعداد بسیار بیشمار، شاید هم بی نهایت آگاهی دیگه هنوز هست که بهش نرسیده، .................................................................................... نحوه تشخیص سفید واقعی و سفید تقلبی هم خیلی سخت نیست، کافیه آدم ها با هم گفتمان بکنند، در طی اون بحث ها، هر دو نفر اگه تا زمان گفتمان متوجه نشده باشند، در حین گفتمان بخوبی متوجه میشند که کدومشون سفید واقعی و کدمشون سفید تقلبی هستند، ............................................................................... با این تفاسیر، آدم سفید کسی نیست که خطا و مشکل نداره، در اصل کسیه که هر روز خطاها و اشتباهاتش کمتر از روز قبل میشه

چی باعث میشه یه آدم هر روزش بهتر از دیروزش باشه, یه آدم برعکس؟! باز جواب همون محیط و اموزش و پرورش اوناس

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:53 ب.ظ

آدم سفید کسیه که هر روز نسبت به روز قبل تغییر مثبت می کنه، یکی از نتایج تغییر مثبت کردن هم اینه که هر روز نسبت به قبل آرام تر و شادتر میشه، آدم سفید کسیه که متوجه شده به یک سری از آگاهی هایی رسیده و تعداد بسیار بیشمار، شاید هم بی نهایت آگاهی دیگه هنوز هست که بهش نرسیده، .................................................................................... نحوه تشخیص سفید واقعی و سفید تقلبی هم خیلی سخت نیست، کافیه آدم ها با هم گفتمان بکنند، در طی اون بحث ها، هر دو نفر اگه تا زمان گفتمان متوجه نشده باشند، در حین گفتمان بخوبی متوجه میشند که کدومشون سفید واقعی و کدمشون سفید تقلبی هستند، ............................................................................... با این تفاسیر، آدم سفید کسی نیست که خطا و مشکل نداره، در اصل کسیه که هر روز خطاها و اشتباهاتش کمتر از روز قبل میشه

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:55 ب.ظ

احتمالا کامنت قبلی دو بار ثبت شده، به خاطر قطع و وصل شدن اینترنت اینو حدس زدم

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:58 ب.ظ

دیگه اینکه والا در واقعیت هم دقیقا مثل داستان های هزار و یک شب، همیشه غول ها له میشند و فرشته ها سربلند، اگه غیر از این سراغ دارید بی زحمت بنده و دیگر خواننده ها رو مطلع بفرمایید، دیرو زود داره ولی سوخت و سوز نداره، پایان همه اتفاقات خوش خواهد بود

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:04 ب.ظ

بهتر یا بدتر بودن آدم ها نسبت به هم به هیچ عنوان به عوامل بیرونی و محیطی ربطی نداره، به عنوان مثال اگه والدین من ثروتمندترین آدم روی زمین بودند یا فقیر ترین، من همینی بودم که الان هستم، اگه من در امریکا بدنیا میومدم یا در افغانستان، بازم همینی بودم که الان هستم، اگه جایی باشم که هر روز از آسمونش سنگ بباره یا اینکه جایی باشم که ابرو باد و مه و خورشید و فلک دائما نوازشم بکنند نیز بازم همینی بودم که الان هستم، ........................................................................ بهتر یا بدتر بودن آدم ها از درون نشات میگیره و ارتباطی با عوامل بیرونی نداره

پس شما تاثیرات اموزش, پرورش, تربیت, خانواده و جامعه رو کلا منکر میشید! حتی تاثیر تجربیات آدمها روی زندگیشون رو هم نمی تونید قبول کنید با این حساب

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:07 ب.ظ

یک قاتل، یک متجاوز و یک خیانت کار، هیچوقت امکان نداره، تاکید شدید می کنم، هیچوقت امکان نداره که بتونند کار بدشون رو توجیح کنند، محال ممکنه

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:23 ب.ظ

مثالتون در رابطه با انتحاری ها مثل کسی هست که میگه چون انتحاری ها غذا می خورند پس ما که نمی خواهیم مثل اونا باشیم، نباید غذا بخوریم، ... اگه انتحاری ها با دیدن یک اتفاق شیرین، لبخند به لبشون میاد، پس ما نباید با دیدن یک اتفاق شیرین، لبخند به لبانمون بیاد، .................................................................................... منظور اینکه دلیل نمیشه چون انتحاری ها به ظاهر از مرگ نمی ترسند، پس هر کسی از مرگ نترسید آدم بد یا سیاهی تلقی خواهد شد، ............................................................................. اتفاقا ترس انتحاری ها از مرگ از ترس عموم آدم ها بیشتره، اونا به خاطر وحشت اتفاقات بعد از مرگشون هست که مثلا می خواند پیش دستی بکنند و با فدا کردن جونشون در راه کشتن مخالفانشون، کاری بکنند که اتفاقات بعد از مرگشون، اتفاقات بد و آزار دهنده ای براشون نباشه، ............................................................................. آیا این همه آدمی که خودکشی می کنند، از مرگ هراس ندارند!؟ دارند دیگه، ولی حماقت یا لجبازی و ضعف شدید ارادشون باعث میشه که تن به خودکشی بدند، بنابر این منظور من از نترسیدن از مرگ، نترسیدن واقعی هست، یعنی اینکه به مرحله ای برسیم که بدونیم مرگ یک اتفاق شیرینه، کسی به این مرحله میرسه که عذاب وجدان نداشته باشه

خب همه ی اینایی که میگین باز هم تحت تاثیر محیط و شستشوی مغز اتفاق میفته که شما انکارش می کنین. مثلن کسی از مرگ می ترسه که فکر می کنه بعد از مردن قراره بره جهنم و از تار مو اویزون بشه و این باور به خاطر محیط بسته ای که توش زندگی کرده درش بوجود اومده.
در کل من بحث اراده و اختیار ادم ها رو تو تصمیمات زندگیشون رد نمی کنم, اما می دونم که این اختیار محدوده و یه جاهایی جبر روزگار زورش بیشتر از اراده ست.

بهمن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:26 ب.ظ

می دونم چون پاسخ هام طولانی شد، حوصله خوندن اونا رو ندارید، من خودم هم حوصله خوندن مطالب طولانی رو ندارم، برای همین در طول زمان هر وقت حوصله داشتید، کم کم بخونید، البته به شرط اینکه این کامنت آخر رو اول خونده باشید نه بعد از خوندن همه کامنت هام، خخخخخ

فعلا تعطیلاته, وقتم آزاده

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:15 ب.ظ

فرمودید " تا ندا بره برگرده بخوره تو سر اون آدم ظالم خیلی از زندگی ها و آدم های دیگه تباه شدن "، به خدمتتون عارضم من که تا حالا چنین چیزی ندیدم و نه شنیده ام و اگر شما چنین موردی سراغ دارید بسیار ممنون میشم که به اطلاع برسانید، به نظر من تباه شدن آدم ها فقط و فقط به دست خودشونه، غیر ممکنه کسی دیگه بتونه زندگی یک آدم رو تباه بکنه، اگر آسیبی هست و اگر رنج و غمی هست، فقط یک مقصر وجود داره و اون خود شخصه نه دیگران ...................................................................................................................... وقتی خود شخص نمی تونه یا بهتره بگم نمی خواد دلیل ظالم شدن خودشو کشف کنه، اونوقت ما باید بریم وسط و دایه مهربان تر از مادر بشیم آیا؟ این خود فرد هست که باید برای کشف دلایل ظالم شدندش قدم برداره و در این صورته که ما مجاز به کمک کردن به او خواهیم بود در غیر این صورت ما همون که بتونیم مشکلات خودمونو حل کنیم باید کلاهمونو بندازیم بالا و اصلا نیازی نیست که دلایل ظالم شدن دیگران رو کشف بکنیم، پیرو سخن بزرگان، مهم ترین راه نجات از گرفتاری ها و مشکلات جوامع بشری اینه که هر کسی خودشو درست بکنه و فقط در این صورته که به جامعه ایده آل خواهیم رسید

والا من نمی فهمم شما چی میگی! موقع قضاوت نکردن میشه میگین به ما ربط داره که قضاوت کنیم طرف و متوجه ایرادش کنیم, موقع اموزش که میشه میگین به ما ربطی نداره!

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:29 ب.ظ

این طوری که میگند حدود یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر اومدند برای همین کارهایی که شما بهش اشاره کردید، ولی آیا حتی یک نفرشون تونست کار مثبتی انجام بده و نتیجه مثبتی بگیره؟ اونا پیامبر بودند و نتونستند من و شما که جای خود داریم، آِا شما کسی رو سراغ دارید که تونسته باشه با آموزش مشکلات جوامع رو حل کرده باشه؟ مجددا باید بگم آموزش زمانی جواب میده که متقاضی برای آموزش وجود داشته باشه، تصمیم و اراده ای برای یاد گرفتن وجود داشته باشه در غیر این صورت، آموزش دقیقا یعنی آب در هاونگ کوبیدن

شما نمی تونین بگین پیامبرها تاثیری نداشتن, چون نمی دونین اگه نبودن الان ما همینجایی که هستیم می بودیم یا نه. حتی شاید تاثیر منفی داشتن. در هر حال بازم نمی دونیم اگه نمی بودن الان کجا بودیم

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:31 ب.ظ

شما می فرمایید محیط روی افکار و رفتار آدم ها تاثیر داره، ... بنده می گم هر نوع محیطی اگر تاثیری روی افکار و رفتار آدم داره، مطمئننن اون تاثیرات تاثیرات مثبت خواهد بود و هیچ محیطی وجود نداره که تاثیر منفی روی آدم داشته باشه، این یک موضوع ثابت شده هست، مگه محیط خانه حضرت نوح بد بود که پسرش بد از آب در اومد؟ حالا بگیم اون یه داستان بود، خب میریم سراغ عصر جاری، ....................................................................................................................................................................... ما در همین چند دهه به وضوح دیدیم در منزل یک آدم مثلا در منزل آقای خمینی یک محیط مشترک برای همه فرزندان و نوه ها وجود داشته، ولی آیا افکار و رفتار همه اونا مثل هم شد؟ نشد دیگه، یه پسرش به شرق رفت و یکی دیگه به غرب، یه نوه اش شده محجبه کامل و یه نوه دیگه اش مخالف حجاب، بارها و بارها این نوع مثال ها رو دیدم که همگی ثابت می کنند محیط به هیچ عنوان یا تاثیر منفی روی افراد نداره و یا اگر داره مثل بقیه اتفاقات، فقط و فقط تاثیر مثبت داره و اگر کسی بد میشه تنها دلیلش تصمیم خودشه که تمایل پیدا کرده بد بشه

شما هیچوقت نمی تونی محیط یکسان در نظر بگیری واسه افراد. منظور من از محیط همه ی عوامل موثره. مثلن ژنتیک که حتی بین اعضای یک خانواده شم مشابه نیست. این کاملن واضحه به نظر من, نیازی به توضیح نداره اصلن

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:42 ب.ظ

آموزش خوبه ولی آموزش فقط برای یک نفر سبب رشد میشه و اون یک نفر خود شخصه، مثلا شما زبان درس میدی، کار خوبی هم می کنی، این درس دادن شما باعث میشه که هم هر روز متبحر تر و حرفه ای تر بشی و هم اینکه آنچه را که قبلا یاد گرفتی، فراموشت نشه، ........................................................................................................ و اما برای دانش آموز یا دانشجوهای شما چه اتفاقی می افته؟ اتفاقی که می افته اینه که در بین اون دانش آموزان، هر کدام خودشون تصمیم گرفتند که زبان رو یاد بگیرند مطمئنا در این باب موفق خواهند شد، چه شما باشید و چه نباشید، اونا از زیر سنگ هم که شده یه راهی برای یاد گرفتن زبان پیدا خواهند کرد، .......................................................................................................... و اون گروه از دانش آموزانی که تصمیم و اراده ای برای یاد گرفتن زبان ندارند و فقط به زور پدر و مادر به آموزشگاه اومدند، شما که هیچ، اگه هزار نفر مثل شما هر روز به اونا زبان یاد بدند، آخرش یا یاد نمی گیرند و یا اگر بسختی یه چیزهایی یاد گرفتند، خیلی زود، بعد از پایان دوره، فراموششون خواهد شد، به همین سادگی

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:55 ب.ظ

شما می فرمایید به خاطر محیط بسته هست که شستشوی مغزی رخ میده ولی باید به خدمتتون عرض کنم محققان این موضوع رو تکذیب می کنند، حتی الان یادم افتاد یک فیلمی هم در این رابطه دیدم به نام " سرباز جهانی "، البته اگه اشتباه نکنم چند تا فیلم با این اسم ساخته شده، ولی اون فیلم مد نظر من در خلاصه ترین حالت داستانش اینه: ................................................................. به دستور دولت وقت یکی از کشورهای غربی که فکر کنم امریکا بود تعداد زیادی نوزاد آدم رو از چند تا بیمارستان می دزدند و به صورت کاملا محرمانه می برندشون در یک پادگان نظامی دور افتاده تا اونا رو آموزش بدند، از همان کودکی اونقدر جلوی چشم اون بچه ها حیوانات وحشی رو به جون هم می اندازند و اونقدر جلوی خودشون بعضی از تنبل هاشونو می کشند تا مطمئن بشند اون بچه ها کاملا بی رحم و وحشی و در ضمن فرمانبر بار میاند

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:01 ب.ظ

دیگه از محیط بدتر هم می تونه وجود داشته باشه!؟ شما حسابشو بکنید از روز اول تولد تا بیست سالگی اونا را با خون و خشونت و بی رحمی آموزش دادند تا در نهایت سربازان مطیعی بشند که هر آنچه فرماندهان به آنها دستور دادند، بدون فکر و بدون رحم، به اجرا در بیارند و مثلا در کشتن زن ها بچه ها هیچ تردیدی نکنند، ................................................................................................................. ولی آن محیط، آن آموزش ها و آن اهداف به بن بست خورد، در حین درگیرهایی که برای اون سربازان پیش اومد، هنرپیشه نقش اول فیلم و و تعدادی دیگه نشون دادند که هنوز انسان هستند و در نهایت به روی زن ها و بچه ها شلیک نکردند، خلاصه این مورد که گفتم نه تنها در فیلم بلکه همانطور که قبلا اشاره کردم در واقعیت نیز ه روز رخ میده و جملگی ثابت می کنند محیط و آموزش به هیچ عنوان تاثیری روی افکار و رفتار آدم ها ندارند، مگر تاثیر مثبت

خب این یه فیلمه, که احتمالن کارگردانش با شما هم عقیده بوده.
باز هم میگم محیط فقط شهر یا کشور نیست که شما با تغییر دادنش مثال می زنی. هزار و یک عامل دیگه وجود داره

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:05 ب.ظ

اگه تونستم چند تا ویدئو یا لینک براتون پیدا می کنم که نشون میده در همان سیستم غربی که آزادی وجود داره، انواع کانال ها مجاز به تبلیغات برای افکار و مذاهبشون هستند و خلاصه محدودیت مهمی ندارند، یک عده غربی در کلیسا صدای سگ از خودشون در میارند و به صورت چهار دست و پا به دنبال کشیش حرکت می کنند، .................................................................................................... دقیقا مثل همان رفتاری که در کشورهای خاور میانه و در بین گروهی از مسلمان ها دیده میشه، پس متوجه میشیم که عین همین افرادی که در اطراف و در محیط ما هستند، در محیط غرب نیز وجود دارند و باز این ثابت می کنه که محیط تاثیر مورد نظر شما رو روی افراد نداره

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:08 ب.ظ

خلاصه جبر روزگار فقط به خاطر رشد و تکامل آدم ها شکل گرفته، من شخصا تا حالا هیچ نوع جبر روزگاری ندیدم که اثر منفی روز افکار یا رفتار آدم ها بذاره و اگر شما دیدید مجدد باید بگم خوشحال میشم نمونه ای رو عنوان بفرمایید

بهمن سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:54 ب.ظ

یه چیزی که فراموش کردم بگم اینه که درک بنده از زندگی اینه: اتفاقات پیش روی ما انسان ها به فراخور افکار، رفتار و تصمیماتمون شکل می گیره، کائنات بهترین رخداد ها رو که متناسب با تصمیمات ما هست رو جلوی راهمون قرار میدهند، اتفاق بد وجود نداره و تمام اتفاقات به نفع انسان ها هستند، اونایی هم که به ظاهر و در نظر عرف بد به نظر میرسند حاوی درس های مهمیند تا انسان بتونه به اشتباهاتش پی ببره و مسیرشو به سمت مسیر صحیح عوض کنه

من در همین رابطه با افرادی که با شما موافقن بحث های زیادی داشتم, رو در رو, که در نهایت قانع نشدم چون جواب یک سری سوالاتم رو نتونستن بدن. دیگه انگیزه ای ندارم برای این بحث ها.
******************************************************
در رابطه با خانوم فریال نظری ندارم چون نمی شناسمشون.
ولی در کل این گونه قضایا مربوط میشه به فرهنگ غربی که شما فقط ظاهرش رو دیدید و می بینید و همونطور که قبلا هم گفتین فکر می کنین اونا مثل حیوون زندگی می کنن ! اگه تلاش کنین بدون تعصب و پیش داوری فرهنگ غرب رو بشناسید جواب سوالتون رو می گیرید. فرهنگ غرب همونطور که از تعداد متفکران و فیلسوفانی که در طول تاریخ داشته مشخصه بسیار از فرهنگ ما جلوتره. یعنی این سوالی که الان شما دارین دنبال جوابش می گردید سیصد سال پیش ذهن غرب رو درگیر کرده بوده و امروزه دیگه جوابش تو ذهن مردمش نهادینه شده بدون اینکه خودشون بدونن. به خاطر همینه که این همه هنرپیشه و خواننده ی غربی انواع لباس ها رو می پوشن و هیچ فیلسوفی دیگه دغدغه ی فکری ش این سوالی نیست که شما پرسیدین! اگر واقعا دنبال جواب می گردین (که بعید می دونم ) پیشنهاد می کنم فرهنگ غرب رو نه با دید انتقاد و مغرضانه بلکه فقط برای پیدا کردن جوابتون بشناسید. در غیر این صورت بهتره اصلن ذهنتون رو در گیر این سوال ها نکنید چون هیچکس جز خودتون جوابی واسش ارائه نمیده و این تصور غلط در ذهن شما ایجاد میشه که جواب دیگه ای واسه سوالتون وجود نداره.
پی نوشت: آدم های جهان سومی که ادای غربی ها رو در میارن کم نیستن. اینها فقط ظاهر غربی ها رو دارن ولی وقت عمل که میشه از نظر فکری با مردم دوره ی قاجار توفیری ندارن.

بهمن چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 10:59 ق.ظ

بله فرهنگ غرب در مقایسه با فرهنگ شرق جلوتره اونم به خاطر آزادی بیشتریه که برای مردم قائل شده و کاملا مشخصه که جلوتر بودنش دلیل بر بی عیب بودنش نیست و ثابت کردن این موضوع فوق العاده ساده هست، فرهنگ غرب و فرهنگ شرق مثل دو لبه قیچی می مونند که هدفشون از بین بردن فرهنگ انسانیست هست، آخه یه عده فراماسون شیطان پرست کی می تونند معنی انسانیت رو بفهمند؟ ................................................................................ همون فیلسوفانشون مثل فیلسوف های ایرانی دائما فرهنگ غرب رو مورد انتقاد قرار دادند، همانطور که اشاره کردم محیط هیچ اثری روی آدم ها نداره و برای همینه که فیلسوفان مطرح غربی تابع فرهنگ غربی نبودند، فقط یک سری فیلسوف نمای کور و کچل هست که اسم نویسند و روشنفکر روی خودشون گذاشتند ولی وقتی مطالبشون رو می خونیم متوجه میشیم که در چه باطلاقی گیر کردند و حتی دست چپ و راستشونو نمی تونند تشخیص بدند، ................................................................................. اون غربی های مد نظر شما همونا هستند که میگند انسان همان میمون هست که تونسته پیشرفت بکنه و به خاطر همینه که من می گم مثل حیوانات زندگی می کنند، حیواناتی که به خاطر هوششون درنده تر و وحشتی از سایر حیوانات شدند، به عبارتی هوشی دارند که فقط تونستند اون هوش رو برای چپاول بیشتر و جنگ و خونریزی و توحش بیشتر مصرف بکنند نه برای رشد در مسیر انسانیت و به همین دلیل میشه گفت غربی ها با اون فرهنگشون یکی از کودن ترین موجودات روی زمین هستند که تا به حال شناخته شدند، .................................................................................. ارزش زن در فرهنگ غربی به وضوح مشخصه مگر آنکه شما عمدا خودتونو به کوچه علی چپ بزنید، اونا تا زمانی که بتونند خودشونو با سکس با زن هایی که بر و رویی دارند ارضا بکنند قربون صدقه آن زن می رند اونم به صورت ظاهری و کافیه که زن از بر و رو بیوفته و نتونه مرد غربی رو ارضا بکنه، اونوقته که یک دو ریالی برای زن ارزش قائل نخواهند شد

منم که گفتم شما تمایلی به شناخت فرهنگ غرب ندارید. فقط یک تصور کلی از اون دارین که تعمیمش میدین به همه ی مردم
این نگاه ابزاری که شما ازش حرف می زنین مختص همه ی مرداس! چه تو شرق چه تو غرب! منتهی تو غرب این مسئله رو پذیرفتن و باهاش کنار اومدن, اینجا ما هنوز داریم انکارش می کنیم و تو توهم زندگی می کنیم
از طرفی این بحث ها خیلی جزئی هستن و وقتی من و شما در کل قضیه که همون تاثیر محیط و عوامل دیگه در زندگی افراد هست تفاهم نداریم, بحث در مورد جزئیات خیلی بی معنیه
** اصلاح می کنم: نگاه ابزاری مختص همه ی آدم هاس, نه فقط مختص مردا! کم نیستن زن هایی که به مردها نگاه ابزاری دارن و به چشم دستگاه خودپرداز بهشون نگاه می کنن

بهمن چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 09:44 ب.ظ

حالا من شناخت روی غرب ندارم، ناسا رو چی میگید؟ همین چند روز پیش یه لینک به اشتراک گذاشتم که ویدئوی اون رو ناسا درست کرده بود، هدفش از تولید این ویدئو این بود که به جهانیان اعلام کنه بشر لیاقت و آمادگی زندگی در فضا رو نداره، بشر توسط هوشش تونسته وسایل لازم برای سفر و زندگی به سیارات دیگه رو تولید کنه ولی به خاطر شعور نداشتنش همانطور که بنده اشاره کردم ( کودن ترین موجود زنده روی زمین هست )، به هیچ عنوان نباید به سیارات دیگه سفر کنه چون اون مکان ها رو هم مثل زمین به گند و منجلاب خواهد کشید، .................................................................................... برام این مقاومت راجب درک حقایقی به این واضحی خیلی تعجب آوره، در طی سه سال گذشته حتی یک بار نتونستید بگید غرب چه حسنی داره، اینکه مثل حیوانات و بدون حساب کتاب جفت گیری بکنیم کجاش حسن و زیبایی حساب میشه که شما بهش افتخار می کنید؟ اسم نگاه انسانی رو هم میذارید نگاه ابزاری در حالیکه نگاه ابزاری مختص فرهنگ غرب هست که در شهوت و فساد غرق شدند و بوی تعفنش همه جا رو گرفته، هزاران ویدئو و سند راجب این مطلب روی نت وجود داره .................................................................................... چند بار گفتید سوالاتی از دیگران کردید که نتونستند جواب بدند، خب اون سوالات الان کجاست تا من جواب بدم؟ هر کسی نتونسته، یه چند ماهی بفرستید سراغ من تا بهش یاد بدم نحوه پاسخ دادن رو، ............................................................................ من چند بار گفتم راجب نظرتون یک مثال بزنید ولی شما حتی یک مثال برای باورهاتون سراغ ندارید و به نظر من فقط در توهم و نه در واقعیت یه چیزایی رو بهش باور کردید که هیچ عقل و منطقی زیر بارش نمیره، توی بحث کردن باید صریح و روراست بود نه اینکه به جای پاسخ دادن فقط یه آدرسی بدیم که کلا وجود خارجی نداره

قبلا هم گفتم, با کسی بحث می کنم که انعطافی داشته باشه تو باورهاش و احتمال نادرست بودنش و بده. شما انقدر به خودتون مطمئنید که میگید مثال بزن تا واست ثابت کنم! یعنی هنوز مثال من و نشنیدید می دونید که حق با شماس و حرف شما درسته! معلومه که در برابر چنین طرز فکری من هیچ مثالی نمی زنم و بحثی نمی کنم. اصلا من نمی فهمم شما که انقدر همه ی حقایق واستون روشنه واسه چی بحث می کنین؟ اگه دوست دارین خودتون چیزای بیشتری یاد بگیرید که با این همه تعصب و اعتماد به نفس بعید می دونم اتفاق بیفته! اگه م می خواید من و امثال من و به راه راست هدایت کنید باید بگم "بله شما درست می فرمایید" چون این تنها واکنش من به افراد متعصبه.

بهمن چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:40 ب.ظ

به نظر من بهتره بگید شوما فقط با کسی بحث می کنید که موافق شما باشه و اتفاقا این نشوندهنده تعصبی شگفت انگیز در وجود شوماست، قبلا نیز اشاره کردم وقتی من دارم به خورشید نگاه می کنم این کاملا عقلانیه که با اطمینان بالا به همه بگم الان روز هست و این در حالیه که شوما انتظار داری من با شک بگم الان روزه، چنین انتظاری جالب به نظر نی میاد، ..................................................................................... من یه چیزهایی بهم ثابت شده و بسیاری چیزها ثابت نشده، اگه بخوام برای همه ثابت شده ها و ثابت نشده ها شک داشته باشم که دیگه نه رشدی برای من اتفاق افتاده و نه تکاملی و این یعنی در جا زدن، چیزی که بنده به هیچ عنوان ازش خوشم نمیاد، ................................................................................ بعدش این همه من داستان گفتم، تازه شوما میای میگی لیلی زن بود یا مرد، این همه من گفتم که به هیچ عنوان هدایت کردنو و آموزش و این قرطی بازی ها رو قبول ندارم، اونوقت شوما میای می گی من می خوام شوما رو هدایت بکنم خخخخخ

شما هم نمی خواین چیزی واستون اثبات بشه، چون همه چیز رو می دونین. همونطور که گفتین واسه سرگرمی فقط بحث می کنین.
کاملا مشخصه که آموزش رو قبول ندارین چون همه چیز رو می دونین از نظر خودتون! فقط من نمی فهمم چرا بحث کردن رو قبول دارین!! مگه این بحث ها هدفی غیر از آموزش داره؟ به هر حال واسه اون چیزهای اثبات نشده که الکی مثلا تو ذهن شما هم هست نیاز به اموزش دارین دیگه. اگه ندارین چرا بحث می کنین؟
+ شما حتی کامنت های من رو به دقت نمی خونین و این از جوابهایی که می دین مشخصه. من نگفتم شما می خواین من رو هدایت کنین. من دو تا احتمال دادم که یکی ش این بود. و شما هر دو تاش رو رد کردین بدون اینکه احتمال سومی رو بیان کنین. شما حتی دو دو تا چهارتای منطق رو هم رعایت نمی کنین تو بحث کردناتون.

بهمن پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 12:17 ب.ظ

من که گفتم فقط موفق به درک بعضی موضوعات شدم و شاید چیزی حدود بی نهایت مسئله دیگه هنوز باقی مونده تا اونا رو هم درک بکنم و برای همینه که بحث کردن رو خیلی دوست دارم، منظور بنده در رابطه با آموزش اینه که تنها راه استفاده از آموزش اینه که خود افراد باید بدنبال آموزش دیدن باشند، آموزش زمانی جواب میده که خود شخص تمایل به آموزش دیدن باشه، وگرنه اگر چند میلیارد آموزش دهنده وجود داشته باشه ولی خود فرد تمایلی به آموزش دیدن نداشته باشه، هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد و هیچ آموزشی بدرد نخواهد خورد ................................................................................. این خود افراد هستند که با میل و اراده خودشون محیط اطرافشون رو طراحی می کنند و می سازند نه اینکه محیط افراد رو بسازه، خالق انسان ها یک محیط پیش فرض که بهترین محیط برای شخصیت هر فرد هست رو در اختیار شخص قرار میده، ولی این وظیفه خود فرد هست که اون محیط رو به هر شکلی که باشه با فکر و عمل خودش به بهترین محیط تبدیل بکنه

بهمن پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 12:28 ب.ظ

الان اینجا که نشتم یه مقدار تردد زیاده ( دوستام میاند و میرند ) و تمرکز ندارم، حالا که کپی کامنت قبلیمو خوندم دیدم بعضی کلمات و جملات رو درست و بجا ننوشتم، بعدا سر فرصت اصلاح می کنم

بهمن جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام سلام صد تا سلام، هزارو شونصد تا سلام، عاقا دیروز که تا ساعت یک و نیم نیمه شب همراهی دوستانم رو داشتم و فقط تونستم به پیج های عمومی سر بزنم، امروز هم به احتمال زیاد یک سفر دو سه روزه در پیش دارم، ... می خوام بگم بحث خیلی خوبی بود و اگه عمری باقی موند بعد از برگشتنم یه جمع بندی یا نتیجه گیری می کنیم، ..................................................................................... علی الحساب می باس به خدمتتون عرض کنم همین که به خاطر بازی گوشی های بنده در بحث، شما عصبانی نشدید خودش یک امتیاز بزرگ هست و بهتون تبریک می گم، همچنین پیشاپیش به حضورتون عرض تهنیت دارم فرا رسیدن نوروز رو همراه با آرزوی سالی خوش و پربار

بهمن یکشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:55 ب.ظ

خب بنده برگشتم، یک کلمه رو باید در جمله ای اصلاح می کردم که اصلاح شده اش میشه: " این وظیفه خود فرد هست که اون محیط رو به هر شکلی که باشه با فکر و عمل خودش به بهترین محیط برای رشد تبدیل بکنه "، کلمه رشد جا افتاده بود

بهمن دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:16 ق.ظ

دیگه اینکه در رابطه با آموزش چون توضیحات من هنوز برای شما قابل فهم نبوده، از روش سوال کردن ادامه میدم، شما بفرمایید با توجه به اینکه حداقل شانزده سال در مدارس و دانشگاه تحت آموزش و تعلیمات مذهبی بودید، چرا یک آدم مذهبی نشدید؟

به خاطر اینکه اونادارن یه چیز اشتباه رو اموزش میدن, بعضیا که باهوشن (مث من! ) می فهمن که این آموزش غلطه بنابراین یه منبع آموزشی دیگه می جورن واسه خودشون, اما اونهایی که از هوش کمتری برخوردارن تحت تاثیر این آموزش ها قرار میگیرن و مغزشون شستشو داده میشه. حالا اگه این اموزش چرت نباشه حتی اینهایی که هوش کمتری دارن هم چیزهای قشنگ تر و درست تری یاد میگیرن و زندگی بهتری خواهند داشت.
شما معتقدین که "کسی که علاقه به اموزش داشته باشه بالاخره راهش و پیدا می کنه" من میگم خود این علاقه هم بخشی از اموزشه و در واقع اولین قدم برای اموزش دادن چیزیه که هنر معلمه. در واقع معلم شوق اموختن رو اول اموزش میده و بعد دانش اموز خودش میره دنبال یادگیری. روشنه که منظورم از معلم خانواده, جامعه و همون محیطه.

بهمن دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:27 ق.ظ

توی اولین پست سال جدید اینستاتون یه کامنت گذاشتم ولی به جای اینتر، کاتش کردم تا اینجا درج کنم، گفتم شاید بهتر باشه اکثر مخالفت هامو همینجا درج کنم، ... و اما کامنت مربوطه:
سلام ملیکم، اینم از اون ابتکاراست که آدمو یاد شاعرو حلقوم اینا میندازه

بهمن دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:31 ق.ظ

اینم بگم اگه احتمالا بحث این پست خستتون کرده، لازم نیست ادامه بدیم، میذاریمش برای پست ها یا فرصت های بعدی

بهمن چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:42 ب.ظ

به قول معروف خدا پدر و مادرتونو بیامرزه، پس شما می فرمایید این خودتون بودید که پردازش فکری انجام داده و تشخیص دادید اون آموزش ها اشتباه هستند، ... حالا فک کنم کم کم دارم متوجه ریشه اختلاف نظراتمون میشم، ........................................................................ با عنایت به نظرات طرفین، شاید بشه فعلا به این نتیجه برسیم که هر انسانی از بدو تولد تحت تاثیر یکسری عوامل مثل محل تولد و محل گذراندن دوران کودکی و نوجوانی ( محیط )، شامل شرایط فرهنگی و اقتصادی کشور، شهر یا روستای محل تولد، شرایط فرهنگی و مالی خانواده، وضعیت سلامت یا معلولیت جسمانی، خصوصیات اخلاقی اطرافیان و موارد مشابه قرار میگیره

بهمن چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:44 ب.ظ

حالا این یعنی چی؟ یعنی اینکه انسان بدون اختیار و تصمیم خودش پر میشه از یک سری اطلاعات پیش فرض، اطلاعاتی که از دیدن شرایط فردی و شرایط محیط اطرافش حاصل میشه، اطلاعاتی که والدینش به او آموزش میدند و اطلاعاتی که سیستم آموزش و پرورش، رسانه ها و سیستم حکومتی به او آموزش میدند و همه این اطلاعات چیزی رو در فرد تشکیل می دند به نام ناخودآگاه

بهمن چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:52 ب.ظ

این بخش از زندگی برای همه لازم الگذراندنه ولی این مرحله نمی تونه برای زندگی، سرنوشت ساز باشه، ماجرای اصلی و مهم تر اتفاقاتیه که بعد از این مرحله، در زندگی هر فرد رخ میده، یعنی زمانی که فرد به مرحله تشخیص و تصمیم گیری میرسه .......................................................................... ( مثل زمانی که شما به این مرحله جدید رسیدید و تشخیص دادید که آموزش های سیستم آموزشیتون مشکل دارند )، از این مرحله به بعد انسان قادر خواهد بود که محیط اطرافشو تحت کنترل خودش در بیاره، یعنی تحت تاثیر محیط نباشه و اطلاعات ناخودآگاه خودشو بازبینی و اصلاح بکنه و یک ذهنیت جدیدی برای خودش بسازه به نام خودآگاه، البته با ذکر تبصره هایی

بهمن پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:01 ق.ظ

انسان به این توانایی میرسه ولی خب، متاسفانه عموم مردم از این توانایی مهمشون استفاده ای نمی کنند، چون برای اونا خیلی راحت تره که همان روند ناخودآگاه خودشونو ادامه بدند و تا زمان مرگ حفظش بکنند
عموم مردم عادت دارند به جای رسیدن به استقلال فکری، به ذهنیت حاضر و آماده جامعه نگاه بکنند و اون ذهنیت رو الگوی خودشون قرار میدند،
.........................................................................
خلاصه عدم استقلال فکری مردم و مقلد بودن آنها دلیل مهمی هست مبنی بر اینکه بعد از گذشت هزاران سال هنوز که هنوزه، آدم خوارها راه پدر و مادر آدم خوارشونو ادامه میدند، گاو پرست ها همینطور، یهودی ها، مسیحی ها، مسلمون ها، شیطان پرست ها، شرقی ها، غربی ها و غیره و ذالک نیز به همان راهی می رند که از کودکی و نوجوانی برای اونا تعریف کردند، باز هم با ذکر تبصره هایی

بهمن پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:05 ق.ظ

متاسفانه همانطور که اشاره کردم مردم به زندگی کلیشه ای عادت کردند، حتی خیلی ها هم هستند که از وفور مشکلات اجتماعی خسته میشند و برای همین شروع می کنند به مطالعه و کتاب خواندن، وقتی با چهار تا نویسنده آشنا میشند که یک مقدار نظراتشون متفاوت تر هست نسبت به عرف جامعه، فکر می کنند که چهار تا روشنفکر رو پیدا کردند و از اون به بعد از اون نویسنده ها تقلید می کنند غافل از اینکه در اغلب موارد با این کارشون از چاله در میاند و درون چاه می افتند، به عنوان مثال از چاله شرقی بودن در میاند و در چاه غربی بودن می افتند .................................................................................................... منظورم اینه که مطالعه زمانی جواب میده که شخص وجدان، انصاف و استقلال فکری داشته باشه و بتونه نظرات نویسندگان رو نقد بکنه در غیر این صورت مجبوره مقلد اون نویسنده های به ظاهر روشنفکر باشه و یک مقلد همیشه ضعف های مهمی در فکر و تصمیماتش خواهد داشت

بهمن پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:16 ق.ظ

وای خسته شدم، بقیشون اگر عمری باقی ماند در فرصت بعدی می نویسم، فعلا می خواستم بگم اون روز تا حالا شما بیشتر داشتید روی مرحله ابتدایی زندگی مانور می دادید، یعنی مرحله ای که انسان تحت تاثیر محیط و ناخودآگاه خودش هست و البته حق هم داشتید چون تازه دارید از اون مرحله عبور می کنید، ...................................................................................................... ولی من به خاطر سن بالاترم مدت زمان بیشتری هست که از آن مرحله تا حد زیادی عبور کردم و به خاطر همین هر آنچه که می گفتم، مربوط میشد به مرحله دوم زندگی، یعنی زمانی که انسان به قوه تشخیص و پردازش فکری می رسه و در نتیجه قادر خواهد بود که روی محیط اثر بگذاره، ......................................................................... البته اشتباه من این بود که بیش از حد گذشته و جوانی خودمو فراموش کرده بودم و بنابر این انتظارم از شما مثل انتظارم از خودم بود و این باعث شده بود که نتونم بدرستی نظرات شما رو درک کنم

بهمن پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:33 ق.ظ

متاسفانه من فراموش کرده بودم که در دوران جوانی، بعد از آنکه پی بردم مذهب مشکلات بسیار مهمی داره، دائما با تعصب بسیار محکمی هر جا که می نشستم از سیستم غرب حمایت و پشتیبانی می کردم و بزرگترین آرزوم این بود که بتونم به غرب مهاجرت بکنم، ................................................................................. ولی گذشت زمان به اضافه ندای وجدان و انصاف، باعث شد که به فساد و توحش بیش از حد غرب نیز پی ببرم و دیگه فریب ظاهر بزک کرده غرب رو نخورم، اینطوری شد که الان می تونم براحتی هر دو سیستم شرق و غرب رو رسوا کنم اگر چه حالا هم بعد از عبور از آن دو سد مهم، معلوم نیست تا نزدیک شدن به حقیقت چقدر فاصله دارم

بهمن پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 12:48 ق.ظ

بوضوح مشخصه که وجود مشکلات بیشمار و مهم در سیستم های مذهبی و سیستم غربی باعث شده که در جوامع مذهبی، گروهی از مردم از مذهب فراری و تابع سیستم غرب میشند، همچنین در غرب گروهی از مردم از سیستم غرب فراری و تابع مذهب میشند، ................................................................................... کما اینکه خیلی خوب داریم مشاهده می کنیم که عده بسیار زیادی از داعش رو نیروهای مرد و زن غربی تشکیل دادند، کسانی که از فرانسه، آلمان، امریکا و دیگر کشورهای غربی به مذهب پناه میارند به این امید که مشکلاتشون کمتر بشه، نه برای مذهبی های جدید و نه برای غربی های جدید، مشکلات کمتر که نمیشه، روز به روز بیشتر هم میشه

بهمن جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 10:23 ب.ظ

خدمت سحر خانم عزیز عرض کنم، امروز تصمیم گرفتم یه وقفه ای در عادت یا اعتیاد اینترنتیم بندازم، اینترنت در کنار خوبی هاش بدی هایی هم داره که یکی از مهمترینش اعتیاد اینترنتی هست، این اعتیاد آدمو از زندگی کردن میندازه و باعث بروز غفلت ها و خطاهای مهمی میشه و خلاصه زندگی واقعی رو دچار اختلال می کنه مگر آنکه کنترل شده باشه، ............................................................................................................................................... حالا در جهت کنترل خودم می خوام از فردا تا چهل روز به نت سر نزنم مگر اینکه برای کار یا درسم نیاز به نت داشته باشم، این نظرات منو راجب بحث های فلسفی خیلی جدی نگیرید، فقط نظر هست و امکان داره بخشی تا تمام اونا اشتباه باشه ولی از اونجایی که من تجربه بد زندگی کردن رو داشتم و الان مقدار زیادی تغییر مسیر دادم، چون وضعیت آرامش زندگیم در حال حاضر بسیار بیشتر از قبل شده و بسیار بیشتر از قبل از زندگی راضی هستم، طبیعی و عقلانیه که همین مسیرمو ادامه بدم، ..............................................................................................................................اگر شما هم بدون تعصب پایبند دیدگاه های خودتون باشید و آرامش رو هر روز بیشتر از قبل در زندگیتون احساس کنید، مطمئنا راه و مسیر شما هم یک مسیر درست هست و امیدوارم به تمام آرزوهایی که به صلاحتون هست برسید، اگر عمری باقی ماند چهل روز دیگه بازم به نت و پیج های دوستان خوبی چون شما سر خواهم زد و فیض خواهم برد، فعلا

بهمن پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 03:31 ق.ظ

خخخخخ، اون نقطه های من چرا از کادر زده بیرون!؟ یک یا چند تا کلمه هم بیرون کادر تشریف دارند که باعث شده جمله من امری بشه، ... " اگر " شما هم بدون تعصب پایبند دیدگاه هاتون باشید...

بلاگ اسکای دیگه, با نفت کار می کنه

بهمن جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 11:19 ب.ظ

بهمن دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:12 ق.ظ

سلام عرض می کنم خدمت سحر خانم، عذرخواهی می کنم بابت تاخیر که به علت کمی گرفتاری بود، ............................................................................................. تولدتون رو صمیمانه تبریک عرض می کنم، امیدوارم چهار فصل زندگیتون زیبا و هر روزتون بهتر از روز قبل باشه

رسیدن بخیر. ممنون از تبریکتون.

بهمن سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:24 ب.ظ

سپاسگذارم، تندرست و برقرار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد